الف. از کلمه must برای بیان اینکه نسبت به چیزی اطمینان کامل داریم استفاده می کنیم.

به این مثال توجه کنید:

  * You’ve been travelling all day. You must be tired. (Travelling is tiring and you’ve been travelling all day, so you must be tired.)

تمام روز در سفر بودی. حتما باید خسته باشی.

  * ‘Jim is a hard worker.’ ‘Jim? A hard worker? You must be joking. He’s very lazy.’

A: جیم خیلی سخت کوشه.

B: سخت کوش؟! حتما داری شوخی می کنی. خیلی تنبله.

کاربرد| must و can’t

  * Carol must get very bored in her job. She does the same thing every day.

کارول باید خیلی حوصله اش سر کار سر بره. هر روز یک کار تکراری رو انجام میده.

از can’t زمانی استفاده می کنیم که مطمئن باشم چیزی ممکن نیست.

  * You’ve just had lunch. You can’t be hungry already. (People are not normally hungry just after eating a meal. You’ve just eaten, so you can’t be hungry.)

همین الان ناهار خوردی. امکان نداره باز گرسنه باشی.

  * Brian said he would definitely be here before 9.30. It’s 10 o’clock now and he’s never late. He can’t be coming.

برایان گفت قبل از ساعت نه و نیم میرسه. الان ساعت ده شده و اون هیچ وقت دیر نمیکنه. بعیده که قصد اومدن داشته باشه.

  * They haven’t lived here for very long. They can’t know many people.

مدت زیادی نیست که اینجا زندگی می کنن. نمیتونن افراد زیادی رو اینجا بشناسن.

با این ساختار بیشتر آشنا بشوید:

  I/you/he (etc.) must/can’t be (tired/hungry/at work etc.)

  I/you/he (etc.) must/can’t be (doing/coming/joking etc.) do/go/know/have etc.

  I/you/he (etc.) must/can’t do/go/know/have etc.

ب. برای زمان گذشته، از عبارت های (must have done) و( can’t have done) استفاده می کنیم. به این مثال ها توجه کنید:

کاربرد can’t و must

  George is outside his friends’ house.

  He has rung the doorbell three times but nobody has answered.

  They must have gone out. (otherwise they would have answered)

جورج بیرون خونه دوستشه. تا حالا سه بار زنگ در رو زده ولی کسی جوابی نداده. باید رفته باشن بیرون.

کاربرد| must و can’t

  * The phone rang but I didn’t hear it. I must have been asleep.

تلفن زنگ خورده بود ولی من صداشو نشنیدم. باید خواب بوده باشم.

  * I’ve lost one of my gloves. I must have dropped it somewhere.

یکی از دستکش هام رو گم کردم. باید جایی انداخته باشمش.

  * Jane walked past me without speaking. She can’t have seen me.

جین بدون صحبت کردن از کنارم رد شد. امکان نداره منو دیده باشه.

  * Tom walked straight into a wall. He can’t have been looking where he was going.

تام در حال راه رفتن با دیوار برخورد کرد. حتما متوجه نبوده که کدوم سمت داره میره.

با این ساختار بیشتر آشنا بشوید:

  I/you/he (etc.) must/can’t have been (asleep/at work etc.)

  I/you/he (etc.) must/can’t have been (doing/working etc.)

  I/you/he (etc.) must/can’t have done /gone/known/had etc.

می توانیم به جای can’t have از ساختار couldn’t have نیز استفاده کنیم:

  * She couldn’t have seen me.

نمی‌تونه منو دیده باشه.

  * Tom couldn’t have been looking where he was going.

تام حتما متوجه نبوده که کدوم سمت داره میره.

مثال های بیشتر در اینجا

برای دیدن دوره های آموزش زبان انگلیسی به صورت آنلاین با مجرب ترین اساتید اینجا رو کلیک کنید

موفق باشید