داستان کوتاه انگلیسی سطح Intermediate – قضاوت از ظاهر
احتمالا شنیدی که خوندن روش خیلی خوبی برای یادگیری زبان انگلیسیه. از بین همه متن هایی که میشه برای این منظور انتخاب کرد (بلاگ ها، مقالات، اخبار، …) داستان های کوتاه انگلیسی یکی از بهترین ها و موثرترین هاست چون می تونه بهت هم کلی لغت یاد بده هم گرامر و ساختار جمله و حتی درس های فرهنگی. خوندن داستان کوتاه وقت کمی ازت می گیره اما چیزهای زیادی بهت یاد میده و حتی می تونه سرگرم کننده هم باشه. امروز قراره با هم یه داستان کوتاه انگلیسی سطح Intermediate (متوسط) رو بخونیم به اسم “Do Not Judge A Book By Its Cover” (قضاوت از ظاهر / از روی ظاهر قضاوت نکن).
یه مزیت خوب یادگیری زبان با خوندن داستان کوتاه اینه که می تونی این روش رو در مورد هر نوع متنی که باهاش رو به رو میشی به کار ببری و ازش نتیجه خوبی هم بگیری. یادگیری زبان انگلیسی با داستان کوتاه حتی می تونه تو رو کم کم برای متن های سنگین تر و تخصصی تر آزمون آیلتس و تافل یا هر آزمون زبان دیگه ای مثل دولینگو Duolingo آماده کنه.
پیشنهاد ما برای خوندن داستان کوتاه انگلیسی سطح Intermediate اینه که اول لیست واژگان مهم داستان رو ببینی بعد بری سراغ خود داستان. یه بار داستان رو بخون تا با کلیت داستان آشنا بشی. بار دوم به جزییات داستان دقت کن. حالا برو سراغ سوالات درک مطلب و بهشون جواب بده. در مرحله ی آخر هم یه بار دیگه داستان رو بخون. این مرحله برای اینه که اگه هنوز جایی از متن برات سوال بود بری سراغ دیکشنری و جستجو در گوگل. جواب سوال های درک مطلب رو هم با کلید سوالات که آخر مطلب قرار گرفته چک کن.
فراموش نکن که سطح زبانت برای انتخاب داستان خیلی مهمه.
برای پیدا کردن سطح زبانت برای خوندن کتاب های سطح بندی می تونی وارد لینک سایت Oxford Bookworms بشی و به سوالات هر سطح که مدنظرته جواب بدی تا براساس جواب هات سایت سطح زبانت رو مشخص کنه.
Do Not Judge A Book By Its Cover – Intermediate
لیست واژگان مهم داستان
کلافگی و دلخوری : exasperation | کمرو : timid |
وقار : dignity | جای دورافتاده : backwoods |
یادبود : memorial | سزاوار بودن : deserve |
گورستان : cemetery | با عصبانیت گفتن : snap |
از شر کسی/چیزی خلاص شدن : get rid of | دلسرد کردن : discourage |
بهت و حیرت : bewilderment | کلافه : frustrated |
قضاوت کردن : judge | دربرداشتن : bear |
Do Not Judge A Book By Its Cover
A lady in a faded gingham dress and her husband, dressed in a homespun threadbare suit, stepped off the train in Boston and walk timidly without an appointment into the Harvard university President’s outer office.
The secretary could tell in a moment that such backwoods, country hicks had no business at Harvard and probably didn’t even deserve to be in Cambridge.
“We want to see the president,” the man said softly.
“He’ll be busy all day,” the secretary snapped.
“We’ll wait,” the lady replied.
For hours the secretary ignored them, hoping that the couple would finally become discouraged and go away. They didn’t and the secretary grew frustrated and finally decided to disturb the president, even though it was a chore she always regretted.
“Maybe if you see them for a few minutes, they will leave,” she said to him.
He sighed in exasperation and nodded. Someone of his importance obviously didn’t have the time to spend with them, but he hated gingham dresses and homespun suits cluttering up his outer office.
The president, stern faced and with dignity, strutted toward the couple.
The lady told him, “We had a son who attended Harvard for one year. He loved Harvard. He was happy here. But about a year ago, he was killed in an accident. My husband and I would like to erect a memorial to him, somewhere on campus.”
The president wasn’t touched… He was shocked.
“Madam,” he said, gruffly, “we can’t put up a statue for every person who attended Harvard and died. If we did, this place would look like a cemetery.”
“Oh, no,” the lady explained quickly, “we don’t want to erect a statue. We thought we would like to give a building to Harvard.”
The president rolled his eyes. He glanced at the gingham dress and homespun threadbare suit and exclaimed, “A building! Do you have any earthly idea how much a building costs? We have over seven and a half million dollars in the physical buildings here at Harvard.”
For a moment the lady was silent.
The president was pleased. Maybe he could get rid of them now.
The lady turned to her husband and said quietly, “Is that all it costs to start a university? why don’t we just start our own?”
Her husband nodded.
The president’s face wilted in confusion and bewilderment. Mr. and Mrs. Leland Stanford got up and walked away, traveling to Palo Alto, California where they established the University that bears their name, Stanford university, a memorial to a son that Harvard no longer cared about.
You can easily judge the character of others by how they treat those who they think can do nothing.
سوالات درک مطلب داستان
امیدوارم از داستان کوتاه انگلیسی سطح Intermediate – قضاوت از ظاهر لذت برده باشی.
خوندن داستان کوتاه انگلیسی و گوش دادن به پادکست های مناسب زبان آموزان یه روش موثر و در عین حال جذاب و هیجان انگیزه برای اینکه زبان انگلیسی رو راحت تر و بی دردسرتر یاد بگیری. تنها چیزی که لازم داری تا از خوندن داستان و گوش دادن به پادکست انگلیسی یاد بگیری متد، راهنما و پشتکاره. همین که الان اینجا هستی یعنی پشتکارش رو داری. برای متد و راهنما هم لازم نیست جای دوری بری چون آکادمی مجازی آموزش زبان 24talk دوره ی آموزش زبان انگلیسی با پادکست و داستان “پادکستوری” رو طراحی کرده تا یادگیری زبان انگلیسی رو مناسب با نیاز و سطح زبان آموز به یه فرایند بسیار مفرح، موثر، سریع و کم هزینه تبدیل کنه.
همین الان می تونی با کلیک روی عکس زیر و ثبت نام در دوره ی آموزش زبان انگلیسی با پادکست و داستان 24talk اولین و مهم ترین قدم رو برای یادگیری زبان انگلیسی برداری. وقت رو از دست نده!