اصطلاحات رایج زبان انگلیسی که باید بدانید: بخش سوم
در این مقاله به بررسی 17 اصطلاح رایج زبان انگلیسی دیگری که انگلیسی زبانان بومی استفاده میکنند، در ادامه مقاله قبلی، می پردازیم. اگر بخش دوم اصطلاحات رو نخوندید این مقاله رو از دست ندهید.
همونطور که در مقاله قبلی گفتیم، اگر به عنوان یک دانشجوی بین المللی در شهرهای آمریکا حضور دارید یا در انگلستان هستید، و یا به عنوان بخشی از نیروی کار در مناطقی حضور دارید که زبان مرجع لاتین دارند، با مشتریان بومی همصحبت خواهید شد، و در این مکالمات، حتما اصطلاحات بومی خاصی را خواهید شنید.
در طولانی مدت و تمرین فراوان، شما قادر خواهید بود، این اصطلاحات را بهتر درک کرده و در گفتگوهای خود استفاده کنید.
بخش دوم 17 اصطلاحات رایج زبان انگلیسی
جور خود را کشیدن، از پس خود برآمدن : Pull his/her own weight
انجام کارهای شخصی در حد توان به گونهای که نیاز به کمک دیگری نباشه.
E.g. we can’t take our son on the hiking expedition because it’s very rigorous and he will not be able to pull his own weight.
ما نمیتونیم توی سفر، فرزندمونو با خودمون پیاده ببریم. چون مسیر سختیه و اون نمیتونه از پسش بربیاد.
خلاصه کلام : The bottom line
عبارتی که در پایان برای جمع کردن نکات کلیدی استفاده میشه. همچنین در امور اقتصادی و بیزینس در بخش سود خالص هم مورد استفاده قرار میگیره.
E.g. the bottom line is simple: You lost fair and square and you have to do better next time.
مثال: خلاصه کلام اینه که، ایندفعه ضرر چند برابری کردی و باید دفعه بعد بهتر کار کنی.
صحنه سازی کردن، قشقرق به پا کردن، آبروریزی کردن : Make a scene
این اصطلاح برای زمانیه که یک فرد یا گروه در مکان عمومی یا تحت شرایط خاص توجهات رو به خود جلب میکنه.
E.g. Jason didn’t tell his wife in the restaurant because he was afraid she would make a scene.
جیسون به همسرش تو رستوران چیزی نگفت، چون میترسید آبروریزی کنه.
سرجاش نشوندن : Put in their place
اغلب یک واکنش مناسب در برابر رفتار غیرحرفهای و بیادبانه است.
E.g. I’m so glad you put her in her place, maybe she will stop being rude to everyone now.
خیلی خوشحالم که اونو سرجاش نشوندی، دیگه بعید میدونم کار بی ادبانه ای کنه.
قابل تشخیص بودن، شفاف بودن : Black and white
برای اموری که کاملا از هم قابل تفکیک اند و میشه از هم جداشون کرد.
E.g. Drugs are not a black and white issue.
مسئله مواد مخدر و داروهای اعتیاد آور اصلا موضوع شفافی نیست.
نانآور خانه بودن : Bring home the bacon
داشتن درآمد کافی برای خرج و مخارج خود و خانواده. اصطلاحی که عموما برای سرپرست خونواده استفاده میشه.
E.g. my mother is a doctor, she is the one that brings home the bacon.
مادر من پزشک است. او نونآور خانوادمونه.
خداحافظی ایرلندی : Irish goodbye
ترک کردن گروه یا جمعی بدون خداحافظی. ایرلندی ها به این امر معروفند که بدون خداحافظی از مهمونی ها یا مراسم میروند و انگار که فرار کردند!
E.g. Marcela was looking for you at the bar but then we realized you had done an Irish goodbye.
مارسلا تو بار دنبال شما میگشت، بعد متوجه شدیم بدون خداحافظی رفتی.
با حقیقت روبرو شدن، چشاتو وا کن و حقیقتو ببین : See the light
در مورد یک مسئله به آگاهی کامل رسیدن.
E.g. I hope she sees the light and leaves her boyfriend after he did that to her.
امیدوارم که با حقیقت روبرو بشه و ترک کنه دوست پسرشو بعد از کاری که باهاش کرده.
همه چیز بالعکس شده : The shoe is on the other foot
قرار گرفتن در شرایطی که وارونه یا برعکس همیشه است.
E.g. Oliver used to boss me around but now that I am his manager, the shoe is on the other foot.
اُلیور همیشه برای من رییس بازی درمیاورد ولی حالا که من مدیر شدم، همه چیز برعکس شده.
مسئله مبهم و نامشخص : Gray area
برای زمانی که یک موضوع در اخلاق مبهم است.
E.g. I don’t know whether capital punishment should be legal or not, there is a lot of gray area.
من نمیدونم مجازات اعدام قانونیه یا نه. مسائل و سوالات نامشخص زیادی وجود داره.
دنیا خیلی کوچیکه : Small world
موضوعی که به کوچک بودن زمین اشاره دارد و نقش تکنولوژی در این پدیده رو نشون میده.
E.g. I can’t believe you ran into your elementary school friend in Thailand! It’s a small world.
مثال: چقدر عجیب که با دوست راهنماییت توی تایلند برخورد کردی، چه دنیای کوچیکیه.
الکلی که برای کم کردن حس خماری مصرف می شود : Hair of the dog
مربوط به یک نوع آمادگی غیر قابل تصور است که بعد از گذراندن یک شب پر عیش و نوش برای فردا نیز آمادگی دارید تا دوباره بنوشید.
E.g. If you have a hangover, the best cure is the hair of the dog.
اگر هنوز احساس گیجی میکنی، بهتره کمی الکل بنوشی..
فرد تنبل : Couch potato
آدم تنبلی که زیاد روی مبل میشینه.
E.g. Mary is a couch potato, she eats a lot and watches a lot of television.
مثال: مری سیب زمینی تنبله. همش پای تلویزیونه و خیلی غذا میخوره.
تافته جدا بافته ، متفاوت: Black sheep
فردی که اساسا با اعضای همگروه خود در سن و سال و محیط کاری یا خانوادگی همراه نیست و رفتار خاص خودشو داره.
E.g. Jessica doesn’t get along with her siblings, she’s the black sheep in the family.
جسیکا با خواهر و برادرش جور نمیشه. اوتافته جدابافته خانوادشه.
پکر بودن: Feeling blue
احساسی که نشانگر غم و اندوه باشه.
E.g. I’m going to skip the event, I am feeling blue today.
من نمیخوام قرار رو بیام، امروز خیلی پکرم.
عنق، صورت در هم کشیده شده : Long face
نشان دهنده یک حال روحی بد و ناراحتی از یک موضوع خاص است.
E.g. why the long face?
مثال: چرا انقدر عنقی؟
دل گرفته بودن، از لحاظ روحی گسسته بودن، بغض آلود بودن: On a tear
مربوط به یک دوران زمانی خاص میباشد که احساسات درگیر یک اتفاق ناراحت کننده شده و شرایط انجام کارهای روزمره و روتین نیست.
E.g. you should avoid talking to your dad this evening, he is on a tear.
بهتره امروز عصر با پدرت صحبت نکنی. رو مودش نیست.
اصطلاحات رایج زبان انگلیسی یکی از قدم های مهم به سمت تسلط بر استفاده از زبان دوم است. با تمرین و تکرار روزمره این عبارات شما میتوانید بر نحوه استفاده از آنها مسلط شوید.
فراموش نکنید با ثبت نام در دوره های صرفا مکالمه آموزشگاه 24Talk به کمک یک استاد به صورت روزمره و فشرده در صحبت و استفاده ی این اصطلاحات تبحر کسب خواهید کرد.