10 اصطلاح مرتبط با غذا
اصطلاحات مرتبط با غذا
همونطور که یادگیری یک زبان جدید مارو با فرهنگ های اون زبان بیشتر آشنا میکنه، غذا هم همه ما هارو با روش های مختلف به هم وصل میکنه.
حالا چه اتفاقی میافته اگه زبان و غذا رو باهم قاطی کنیم!
قراره که باهم با چند جمله جدید آشنا بشیم که اصلا به معنی هاشون شبیه نیستن. مثلا تاحالا توجه کردید که couch patato یعنی چی؟ یا how to egg somone on یعنی چی؟
این نوشته (how to egg somone on) هیچ ربطی به تخم نداره،حالا به یک اصطلاح غذایی برخورد کردین و سردرگم شدین…
خوشبتخانه حالا میتونین از بین این 10 تا اصطلاح انگلیسی که ما معرفی میکنیم و که از غذا استفاده شده، جمله ای بگید که هیچ ربطی به غذا نداره.
بهترین اصطلاحات استفاده شده درباره غذا
Egg someone on
این به معنی اینه که سعی کنی کسیو مجبور کنی کاری انجام بده، عموما به عنوان حالت منفی جمله استفاده میشه، مانند:
“He wouldn’t have got into a fight if his friends hadn’t been egging him on.”
اون مجبور به دعوا نمیشد اگه دوستاش مجبورش نمیکردن که به اون سمت بره.
Put all your eggs in one basket
“Don’t put all your eggs in one basket”
به این معنی هستش که همه تخم مرغاتو یه جا نزار، یک روش که یک کسی رو نصیحت کنین که همه ی منابع و پولش رو روی یک چیز سرمایه گذاری نکنه یا توقعش رو روی یک فرد یا کار یا ایده نزاره.
Take something with a grain of salt
بیشتر اوغات به عنوان یک اخطار استفاده میشه که هرچیو که میشنوی رو باور نکن، اگه دارین این کارو میکنین یعنی خیلی خوشبینانه به اون قضیه نگاه میکنین، مثال:
“She tends to exaggerate, so take her story with a grain of salt.”
اون همیشه عادت داره که اغراق کنه پس زیاد حرفشو باور نکن.
The apple of one’s eye
تصور کنید که یک سیب خوشگل و براقِ قرمز رو دارید و این چقد جذاب میشد اگه جلوی شما نشسته بود، این ایده پشت این جمله است که میخواد این مفهوم رو برسونه که یک نفر رو چقد دوسدارید یا چقد مهمه، مثال:
“She’s the apple of her father’s eye.”
یعنی اون دختر برای پدرش خیلی مهم و با ارزش هستش.
Be a couch potato
اگه شما یک سیب زمینی رو بزارین روی مبل هیچ کاری نمیکنه، همونطور که مشخصه یک شخصی رو داره میگه که تنبله، برای مثال:
“Steve is such a couch potato. All he does is play video games.”
استیو خیلی تنبله تموم کاری که میکنه اینه که بازی های ویدئویی انجام بده.
In a pickle
این اصطلاح از شکسپیر میاد که به معنی اینه که یه مشکلی داری یا به یه مشکلی برخوردی به عنوان مثال
“I’m in a bit of a pickle. I’ve locked myself out of the house.”
من به یه مشکل برخوردم یا واسه خودم یه مشکل درست کردم،بیرون خونه گیر کردم کلید هم ندارم.
Spill the beans
اصطلاحات مرتبط با غذا
هیچ ربطی به این که شلوغ کاری کنید نداره، در حقیقت به معنی اشتراک گذاشتن یک اطلاعات یا یک رازه و بیشتر هم معروفه به spill the tea که به همین معنی هستش یعنی به اشتراک گذاشتن راز و یا اطلاعات.مثال:
“Spill the beans. I have to know what happened.”
حقیقت رو بگو و یا راز رو بگو من باید بدونم که چه اتفاقی افتاده.
Have your cake and eat it, too
در زبان یعنی: وقتی کیکتو خوردی یعنی تموم شده، دیگه نداریش
این اصطلاحم بیشتر برای کسی استفاه میشه که خیلی حسوده یا کسی که خیلی حرص میزنه و نمیتونه دو تا چیز رو باهم داشته باشه. مثال:
“You want go out for a fancy meal, but you don’t want to spend the money? Well, you can’t have your cake and eat it, too.”
میخوای بری یه شام خوش مزه بخوری ولی پول خرج نکنی! نمتونی هردوی این هارو باهم داشته باشی.
Butter someone up
این اصطلاح ممکنه خیلی ناخوشایند به گوش برسه ولی به معنی اینه که خوب با یک نفر برخورد کنید تا ازش چیزی بکشی بیرون.
“Try buttering her up first before you ask for a favour.”
سعی کن اول رامش کنی، بعد ازش درخواستت رو بخوای.
Have a beef with someone
این صطلاح دقیقا مقابله اون چیزیه که فکرشو میکنین این اصطلاح اصلا به معنی این که با یک نفر شام داشته باشی نیست
“To have beef” به معنی یک دعوا مرافه ای با یک نفر الان دارید هستش، برای مثال:
Don’t bring Jen to the party. She has a beef with the host.
جن رو به مهمونی نیار چون با میزبان مشکل داره.
به این ترتیب دفعه بعدی که یک نفر از اصطلاح انگلیسی استفاده کرد میدونین که اونها واقعا درباره غذا صحبت نمیکنن.